• شنبه 3 آذر 03


اشعارمناجاتی ماه رمضان،(اى در غرور نفس به سر برده روزگار)

2917
2

اى در غرور نفس به سر برده روزگار
برخيز ، کارکن ، که کنونست وقت کار

اى دوست ! ماه روزه رسيد و تو خفته‌اى
آخر زخواب غفلت ديرينه سر برآر

 

سالى دراز بوده‌اى اندر هواى نفس
ماهى ، خداى را شو و دست از هوا بدار

پنداشتى که چون بخورى ، روزه تو نيست
بسيار چيز هست جز آن شرط روزه‌دار

هر عضو را بدان که به تحقيق روزه‌اى است
تا روزه تو روزه بود نزد کردگار

اول نگاه دار نظر ، تا رخ چو گل
در چشم تو نيفکند از عشق خويش خار

ديگر ببند گوش زهر ناشنيدنى
کز گفت‌وگوى هرزه شود عقل تار و مار

ديگر زبان خويش که جاى ثناى اوست
از غيبت و دروغ فرو بند استوار

ديگر بسى مخسب که در تنگناى گور
چندانت خواب هست که آن هست در شمار

ديگر ز فکر آينه دل چنان بکن
کز غير ذکر حق نشيند برو غبار

اين است شرط روزه اگر مرد روزه‌اى
گرچه ز روى عقل يکى گفتم از هزار

 

 

شاعر:شیخ فرید الدین عطار

  • دوشنبه
  • 2
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران