زمینه
از زیر پلکای پر خون دیدم دوییدی تو میدون
گفتم به زینب ای خواهر امانتیم رو برگردون
برشگردون بدون شمشیره برشگردون باباش روبرومه
برشگردون اینجا پره تیره برشگردون کار تمومه
بیاد نیاد محاصرم تو نیزه ها
بخواد نخواد سرم میره رو نیزه ها
*********
سرباز کم سن و سالم خبر نداره از حالم
نذار ببینه وضعم رو حالا که تو این گودالم
برشگردون نشنوه صدام و برشگردون دیگه نیمه جونم
برشگردون زخمام و نبینه برشگردون غرق خونم
یکی یکی دارن میان بالا سرم
تمومشون بعدش میان سمت حرم
*********
اگه بیاد غوغا میشه اسیر نا مردا میشه
اگه بفهمن که باباش کی بوده واویلا میشه
برشگردون قاتلا رسیدن برشگردون اینجا قتلگاهه
برشگردون فرصتی نمونده برشگردون شمر تو راهه
اگه بیاد میمونه زیر دست و پا
من و ازش میکنن جدا
***********
- سه شنبه
- 4
- مهر
- 1396
- ساعت
- 7:55
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه