لیله القدر منی من به فدای سر تو
گریهها میکنم هرشب به علی اکبر تو
خواهرت بسکه زمین خورده براه گودال
دیر آمد که بریدند زکین حنجر تو
از گلوی تو هنوز خون به زمین میریزد
بر رخت مانده بجاخون علی اصغر تو
چقدر زود سرت را به سنان کرد سنان
چونکه در مقتل تو هست هنوز مادرتو
از قفا راس ترا شمر چگونه ببرید
که زند لطمه به صورت ببرم دختر تو
ای همه هستی زینب چقدر پیر شدی
پیر گردیده از این غصهی تو خواهر تو
روی تل بودم و دیدم که پس از نحر شدن
پایمال سم اسبان شده چون پیکر تو
ای پر و بال همه اهل حرم خیز و ببین
به روی خاک چسان ریخته بال و پر تو
شاعر : مرتضی محمودپور
- شنبه
- 22
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:8
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه