• دوشنبه 3 دی 03

 اسماعیل تقوایی

کودک رستگار -( بیشماران سوار می بینم )

1067

کودک رستگار

بیشماران سوار می بینم
قتلگه در غبار می بینم

اوفتاده زپا عمو جانم
دور او کلب هار می بینم

تیر هایی نشسته برتن او
پهلوانی نزار می بینم

خون بریزد زپیکرش برخاک
بر زمین جویبار می بینم

خنجروتیغ وتیرآماده
بهر او در نثار می بینم

طلبش را به یار بشنیدم
بی سپه شهریار می بینم

لحظه ای طاقت فراقم نیست
عمویم در حصار می بینم

چون عمو دست میدهم برهش
خود به عشقش دچار می بینم

سوی دشمن خدنگ حرمله را
سوی خود آشکار می بینم

همچوقاسم برادر خوبم
عسل خوشگوار می بینم

سینه خونی عمویم را
بر یتیمی مزار می بینم

عبد حق باشم ویتیم حسن
مرغ جان بیقرار می بینم

جان فدا می کنم ولی خود را
کودکی رستگار می بینم

درجنت گشوده گشته،پدر
شاد،در انتظار می بینم

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 8:35
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران