شکوه صبر را وقتی نشان داد
که اذن رفتنت را بیامان داد
تو رفتی و همه فهمیده بودند
که در راه خدا باید جوان داد
*
عطش را تو بهانه کردی ای جان
که باشد دل بریدن از تو آسان
گرفتی از پدر اذن شهادت
تو با بوسه بر آن لبهای عطشان
*
هجوم آورد دشمن بیمحابا
به سوی جسم بیجان تو بابا
میان کوفیان تنها نبودی
دلم شد با تن تو ارباً اربا
شاعر : یوسف رحیمی
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 16:52
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
یوسف رحیمی
ارسال دیدگاه