ای ماه اختر چشم
ای آنکه داری جلوه از شمس الضحی درچشم
یاسید البطال
برما بیانداز از کرم فرزند حیدر چشم
با رایت العباس
مجذوب رقص پرچم تو میشود هر چشم
با این اُبهت تو
هرچه بگوید شاه میگویی فقط بر چشم
زینب دعایت کرد
از خیمه بیرون رفتی، میدان شد سراسر چشم
تا ازحرم رفتی
تنها به سویت دوخت با امید دلبر چشم
از خیمه ها جان رفت
الگوی رزم مالک اشتر به میدان رفت
تاپر درآوردی
یک مرتبه درقلب دشمن سر درآوردی
خونت به جوش آمد
وقتی زره را ازتنت دیگر درآوردی
خورشید حیرت را
با نعره ات از جانب خاور در آوردی
سرها زمین افتاد
تادست بردی در کمر خنجر درآوردی
یک یا علی گفتی
در دم پدر از دشمن حیدر در آوردی
با این رشادت ها
کُفر سپاه کُفر را آخر در آوردی
این قوم نامردند
دراوج تنهایی تورا هم دوره ات کردند
دنیا به هم می ریخت
افتادی از مرکب حرم درجا به هم می ریخت
تاکه برادر را
با ناله ای کردی صدا مولا به هم می ریخت
ای وای از این ماتم
ارباب دیرآمد تن سقا به هم می ریخت
پاشیده از هم ،سر
آخر عمود آهنین سر را به هم می ریخت
هم قد اصغرشد
از بس که زیر نیزه ی اعدا به هم می ریخت
کار حرم پیچید
در خیمه هاهم زینب کبری به هم می ریخت
شاعر : مهدی قاسمی
- شنبه
- 8
- مهر
- 1396
- ساعت
- 11:32
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مهدی قاسمی
ارسال دیدگاه