(کجا بودی بابا که من اسیر شدم
ببین که حالا من بابایی پیر شدم
ببین که صورتم پُرِ کبودیه
اینا همه کار ِ زن یهودیه) (۲)
خرابه پر شده از غم و عذاب
امون امون از گریه ی رباب
بمونه قصه ی گوشواره هام
منو میکشه مجلسِ شراب
بابایی دردونت ز دنیا بریده
بابایی شمر بد موهامو کشیده
خداروشکر سر عمو رویه نیزه
بابا جسارَتای ِ زجر رو ندیده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(گمون کنم عمو میدید رو نیزه ها
که سیلی خوردم از قفا و بی هوا
توهم دیدی منو بابایی میدونم
ببین شکسته شد بابایی دندونم) (۲)
بابایی ببین حال زارمو
بابایی ببین بی قرارمو
داداش اکبرم کجاست تا بیاد
بگیره از عدو گوشوارمو
تا زنده ام غم ها ادامه داره
بابایی خستم از این لباس پاره
شنیدن حرف کنیزی رو
خدا دیگه برایه هیچکسی نیاره
شاعر : رامین برومند
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1396
- ساعت
- 5:14
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه