شهرشام
تاکاروان کربلا نزدیک شهر شام شد
ناگه دل زینب گرفت آکنده از آلام شد
برگوش آمد نغمه شادی وساز شامیان
مستقبل این کاروان بی حرمتی، دشنام شد
راس شهیدان روی نی در پیش رو ی قافله
آماج سنگ کینه ها از هر سرا وبام شد
درکوچه ها گردانده شد اهل حریم آل حق
دلخون علی بن الحسین با جمله ی ارحام شد
بیمار عاشورای خون آنقدر سختی ها کشید
در ذکر ایام بدش ورد لبش الشام شد
نازم صبوری دل زینب سلام ا...را
قلب زنان وکودکان با همتش آرام شد
ای وای از کاخ یزید ومجلس بزم وشراب
با راس سبط مصطفی بی حرمتی انجام شد
دلها بسوزد بهر آن دردانه در ویرانسرا
بر سینه اش راس پدر،عمر کمش اتمام شد
با خطبه سجاد دین در درگه ظلم یزید
خصم حسین بن علی درمانده وبد نام شد
شاعر : اسماعیل تقوایی
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1396
- ساعت
- 9:41
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه