از تو دور افتاده ام دلدار را گم کرده ام
اشک می ریزم نگاه یار را گم کرده ام
مانده ام در ازدحام ِ نفس سرکش؛ حیف شد!
آن سکوتِ از خدا سرشار را گم کرده ام
اُنس و الفت با مفاتیح ٱلجنان یادش بخیر
صفحه صفحه مخزن ٱلاسرار را گم کرده ام
یا إله ٱلعالمین در را برویم باز کن
غرق در عصیانم و غفّار را گم کرده ام
بی محلی دیده ام! راهم بده! ردم نکن!
خانهٔ معشوقِ خوش کردار را گم کرده ام
چون مداوایم به دست توست پیدا کن مرا
در پی ام باش و بگو: بیمار را گم کرده ام
خوب میدانم بدم! اما سراغم را بگیر
سخت نابینایم و دیوار را گم کرده ام
حاجتم را گفتم و داده نداده رد شدم
وای بر من! خواهش و اصرار را گم کرده ام
حسّ و حالِ ربّناهایم شبیه قبل نیست
حسّ ناب لحظهٔ افطار را گم کرده ام
ذکر لبهایم علی(ع) عمریست اما در عمل-
راه و رسم حیدر کرار را گم کرده ام!
شاعر : مرضیه عاطفی
- پنج شنبه
- 20
- مهر
- 1396
- ساعت
- 12:58
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه