گر چه دلتنگم و دور از حرمت افتادم
هر کجا بود حرم٬ یادِ غمت افتادم
مشک٬ از دست تو تا نقش زمین شد! من هم؛
پا به پایِ تو؛ کنارِ علمت افتادم
روی پیشانیِ داغت عرقِ شرم شدم
از سرازیریِ ابروی خمت افتادم
پدرِ فضل! حلالم کن اگر که مثلِ
یک طلبکار٬ به جانِ کرمت افتادم
می نویسم که بگویی به برادر با شوق؛
یادِ محتاج ترین محتشمت افتادم
یا أباٱلفضل(ع) دخیلک! بطلب کرب و بلا
سخت دلتنگم و یادِ قسَمت افتادم
مادرت واسطه شد؛ پس طلبیدی همه را
منِ بیچاره فقط از قلمت افتادم!
شاعر : مرضیه عاطفی
- پنج شنبه
- 20
- مهر
- 1396
- ساعت
- 15:38
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه