عطر خوشبویی که در سر تا سر ایران گم است
از گلاب ناب قمصر نیست از شهر قم است
مهربانویی که با لبخند مهمان میکند
باز هم راهی شدم! اینبار بار چندم است
می نشیند پای حرف زائران خسته دل
فکر و ذکرش غصه های بیشمار مردم است
ازضریحش گریه میبارد نه اینکه معجزه ست
روضهٔ داغ برادر در رواق هشتم است
در حریمش می شود همسایه خوب خدا
هر کسی که راه را گم کرده و سر در گم است
آمدم! ردم نکن! گفتند حاجت میدهی
چشمهای من میان لطف دریایت گم است!
شاعر : مرضیه عاطفی
- پنج شنبه
- 20
- مهر
- 1396
- ساعت
- 17:59
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه