روز قدر آمد در این آدینه، آقای غریب
میرسد از آسمان بر گوشم آوای غریب
از سر شب تا سحر در لیله قدر صیام
همچو طفلی گم شده گفتم که بابای غریب
من پدر گم کردهام یا اینکه خود گم گشتهام
هر کجا گشتم نشد یک لحظه پیدای غریب
تکیهگاهی من ندارم تا بر او تکیه کنم
هر کجا رفتم بدنبالت در این جای غریب
التیام زخم پنهانم به سینه نام توست
من دویدم سوی تو ازعشق با پای غریب
با نسیم صبحگاهی خواندهام نام ترا
این من و این صبح واین فریاد دنیای غریب
علت این غربت واین طول غیبت من شدم
هرچه استغفار کردم پر نشد جای غریب
شاعر : مرتضی محمودپور
- شنبه
- 22
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:11
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه