در پیش نگاه داغدارم
صد حیف اگر برادرم رفت
عباس نبود،حرمله بود
عباس که رفت معجرم رفت
عباس که رفت خیمه پاشید
افسوس نصیب خیمه ها شد
گودال شلوغ شد ، به هم ریخت
پای همه بین خیمه وا شد
در طول مسیر کوفه و شام
او از سر نی نظاره میکرد
چشمان مخدرات گریه...
بر آن سر و شیرخواره میکرد
آنقدر که داغ سهمگین بود
بر روی رباب چین می افتاد
چون از سر نیزه ها دو سر بود
هر چند قدم زمین می افتاد
یک سر ، سر شیرخواره ی او
یک سر ، سر زخمی علمدار
والله قسم هزار دفعه
افتاد میان کوچه بازار
در پیش نگاه غیرت او
من سیلی ظالمانه خوردم
اصلاً سر و صورتم گواه است
آنقدر که تازیانه خوردم
- جمعه
- 28
- مهر
- 1396
- ساعت
- 16:30
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علیرضا وفایی
ارسال دیدگاه