شانه های زخمی و طفل حزین
مو سپید و دشمن او در کمین
آمد و سیلی چنان زد یا حسین
بر زمین خورد و صدا زد این چنین
فاطمه، آرامش چشمان من
قد خمیده، قامت من را ببین
این جسارت ها دگر تکراری است
وای من دشمن تو را می زد ز کین
امشبی را من کنار آن سرت
تا ابد راحت بخوابم، دل غمین
صوت قرآن تو، مرهم بر دلم
مجلس ختم رقیه شد همین
آه از ایمان و دین سستشان
بی بصیرت کشته اند مولای دین
شاعر:محمدمهدی عبدالهی
- پنج شنبه
- 12
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 19:54
- نوشته شده توسط
- محمدمهدي عبدالهي
- شاعر:
-
محمد مهدی عبدالهی
ارسال دیدگاه