• دوشنبه 3 دی 03


اشعار امام زمان(عج) -( همانکه پیش نگاهم سراب میریزد )

802

ز واژه واژه ی شعرم ثواب میریزد

دوباره از قلمم نور ناب میریزد


هنر ز شاعریم نیست عاشقانه ی توست

که از بیان عزل انقلاب میریزد


به صحن خلوت و باران کشانده باز مرا

همانکه پیش نگاهم سراب میریزد


شبی در عالم رویا نوازشم کردی

هنوز از سر و رویم گلاب میریزد


چقدر بردن نامت چقدر شیرین بود

عسل هنوز ز لبهای خواب میریزد


تو کهکشان پر از نوری و پس ابری

ز شام غیبت تو آفتاب میریزد


تو نور چشمی و هردم تو را صدا زده ام

ز دیده اشک روان در جواب میریزد


به این امید که من را خریده ای عمریست

ز جان مضطربم اضطراب میریزد


تو بی نهایت فضلی و ابر احسانت

به روی خلق کرم بی حساب میریزد

شاعر : حسین محسنات

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:8
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران