ببین از درد مالامال هستم
رها از هر چه قیل و قال هستم
دوباره سفره ی لطف تو پهن است
منم که سائل هر سال هستم
از اینکه آمدم خوشحال هستی
از اینکه دعوتم خوشحال هستم
برای بنده ات آغوش وا کن
که من مشتاق استقبال هستم
گناهان کرده اوقات مرا تلخ
شبیه میوه های کال هستم
همیشه فاصله دارم من از تو
همیشه یک نفس دنبال هستم
به داد من برس در اسرع وقت
طبیب من ببین بدحال هستم
پرم را باز کن مانند فطرس
گرفتارم به فکر بال هستم
شب جمعه ست و من مثل همیشه
هلاک روضه ی گودال هستم
و اما دو خط مرثیه...
شمر آمد و روی سینه اش با پا زد
دشداشه ی خود گرفت و آن را تا زد *
بر سینه نشست و آستین بالا زد
از پشت سرش گرفت و خنجر را ...
از چشم تر اهل حرم باید گفت
از هر رد نعل تازه هم باید گفت
شاعر : علیرضا خاکساری
- شنبه
- 29
- مهر
- 1396
- ساعت
- 13:35
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
علیرضا خاکساری
ارسال دیدگاه