• شنبه 3 آذر 03


مصائب اسارت شام -( در سینه آه ، آتش و... در دیده اشک ، خار )

1173

در سینه آه ، آتش و... در دیده اشک ، خار

باید گریست در دل این روضه زار زار

ما با حسین آمده ، با شمر می‌رویم  

شرمنده باد ، چرخ ستمکار روزگار

 

همچون اسیر خارجی و ترک و روم رفت

ذریه ی رسول خدا هم شترسوار

بر نیزه میبرند عجولانه با شتاب...

خوابیده شیرخواره ای ، آهسته نیزه دار!

از هر جهت عذاب به ما بسته است راه

پای برهنه ، خار مغیلان و شام تار

سر زخم و روی زخم و بدن زخم و میزنند ...

مرهم ز تازیانه بر این زخم بی شمار

از پشت ناقه خورده زمین دختر حسین

تاریکی شب و دل بی رحم و طفل زار

حتی برای غربت او سنگ گریه کرد

از بس که هست قصه ی این دشت گریه دار

کم کم صدای زجر که نزدیک می شود

از طفل بازمانده ی ما می بَرد قرار

گوشش هنوز زخمیِ از گوشواره بود

یک ضربه زد به روی همان زخم گوشوار

 

شاعر : علیرضا وفایی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 5:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران