بند اول
دست زمونه_دخترو پیر کرد
از کربلا تا_به شام اسیر کرد
کوچه شد اینبار_کوچه های شام
رقیه رو از_زندگی سیر کرد
روز من شب تیره و تاره
میزنی بزن عیبی نداره
ولی طعنه نزن که یتیمم
بابایی هوای منو داره
هر کی یتیم باشه میدونه
یتیمی درد بی درمونه
بالا سرت سایه ی پدر
نباشه دنیا یه ویرونه
(ای وای رقیه رقیه جان)
کنج خرابه_سر زدی بابا
ممنونتم که_هستی پیش ما
ببین که بستم_گل سرم رو
گوشواره هامو_بردن نامردا
بابام از سفر اومده عمه
میبینی با سر اومده عمه
امشب از بابا بوسه میگیرم
دیگه غصه سر اومده عمه
کی پا گذاشته رو صورتش
که خون میریزه از اون چشاش
کی روی لعل و رو دندونش
زده،ترک داره اون لباش
(ای وای باباجون بابا حسین)
پهلوم میسوزه_شبیه پهلوت
شکسته ابروم_شبیه ابروت
آتیش گرفته_تمومه موهام
موهام فدای_یه تار گیسوت
سر من شده مثل سر تو
کبودم شبیه مادر تو
یه جوری سیلی زد دیگه بابا
نمیبینه چش دختر تو
یه عده وحشی ریختن سرم
خداروشکر عمه اونجا بود
ناجی من شد تو ازدحام
بابا میمردم اگه نبود
(ای وای باباجون بابا حسین)
شاعر : امیرحسین سلطانی
- جمعه
- 5
- آبان
- 1396
- ساعت
- 20:25
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه