(بند اول )
ای بابای خوب من ، خوشحالم که اومدی
تو شام خرابه ام ، به من هم سری زدی
حق داری نشناسی منو حالا
منم سه ساله دخترت بابا
ببین که صورتم شده نیلی
شدم شبیه مادرت زهرا
افتادم ، رو خاک کربلا منو زدن
افتادم ، تا اینکه بی هوا منو زدن
افتادم ، با تازیانه ها منو زدن
بابا
(منو ببر بابا جونم 3
منو ببر از اینجا )
(بند دوم )
از شام بلا بگم ، از طشت طلا بگم
از درد و مصیبتام، بابا از کجا بگم
به ما میگفتن خارجی بابا
با دستاشون نشون دادن ما رو
تاگفتیم از نسل علی هستیم
محکم تر با سنگ زدن ما رو
جون دادم ، توی محله ی یهودیا
جون دادم ، وقتی که ما شدیم انگشت نما
جون دادم ، کشیدن معجرو از سرِ ما
بابا
(منو ببر بابا جونم 3
منو ببر از اینجا )
(بند سوم )
هر چند توی این مسیر ، سر تا پام شده کبود
اما دلگرمی من ، رو نیزه سر تو بود
خودت میدیدی از بالای نی
برای ما سپر میشد عمه
وقتی میدید اشکای ربابو
خیلی خون جگر میشد عمه
ای بابا ، روی لباته جای خیزرون
ای بابا ، خودم دیدم که میزد بی امون
ای بابا ، بازم برای من قرآن بخون
بابا
(منو ببر بابا جونم 3
منو ببر از اینجا )
شاعر : محمد ابراهیم واعظی
- جمعه
- 5
- آبان
- 1396
- ساعت
- 20:30
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد ابراهیم واعظی
ارسال دیدگاه