به میدان زده با رجزهایش - فدای قدم های زیبایش
همه در تعجب از این رزم نسل زهرایی2
عسل می چکد از نفس هایش - چه نافذ بُوَد برق چشمانش
که قاسم شده دانش آموز درس سقایی2
غریوش شبیه علی اکبر - نبردش مثال خود حیدر
کند تار و مار قاسم هر لشکر - (بگو سینه زن الله اکبر)2
زاده ی مجتبی، قاسم بن الحسن، رعد و برقش تماشایی است
بوی عطر رخش، پیچش گیسویش، عطر یاس است و زهرایی است
قاسم بن الحسن، زاده ی مجتبی، شیر کرب و بلا، جانم2
***
پر از شور و شوق شهادت بود - کسی که فدای ولایت بود
رجز می خواند که «اِن تَنکُرُونی أنَا بنُ الحَسَن»2
«انا القاسم بن علی» یعنی - که خون علی در رگم جاری
یهودی بیا آمده زاده ی شیر خیبر شکن2
دوباره شده زنده روز جمل - ببین روی لبهاش نشست این غزل
شده لشکر دشمنان پر گسل - (شهادت برایش بود چون عسل)2
چهره ی ماه او - نور سیمای او - یادگار حسن باشد
رزم او را ببین - قاسم بن علی - افتخار حسن باشد
قاسم بن الحسن، زاده ی مجتبی، شیر کرب و بلا، جانم2
***
قسم بر شهیدان ثارالله - به مردان میدان ثارالله
که می خواهم در سپاه دفاع از حرم باشم2
شده آرزوی دل نوکر - شود مثل ارباب خود بی سر
دم آخری سر روی پای رهبرم باشم2
چه مردای مردی که جون دادن - بریده سر اما اذون دادن
به ما که اسیر هوی هستیم - (مسیر خدا رو نشون دادن)2
می رود قافله - بازم آخر دله - من میمونه پر از حسرت
ای دل مبتلا - راهی شو کربلا - تا بگیری از او رخصت
سیدی یا حسین ، سیدی یا حسین ، سیدی یا حسین، جانم 2
شاعر : وحید ولوی
- شنبه
- 6
- آبان
- 1396
- ساعت
- 6:50
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
وحید ولوی
ارسال دیدگاه