اگر طریق من از تو مسیر ناصافی ست
طریق تو همه جا رئفت و خوش انصافی ست
ورق ورق شدنم را ببین و خرده مگیر
ببین که عطف دل من به دست صحافی ست
کنون که غم ز دل من نمی رود بیرون
تو را به حق جوادت قسم دهم کافی ست
نگشت ضامن من هیچ کس در این دنیا
به هر که رو زدم او گفت مرد حرافی ست
مرا به نوکریت انتخاب کن آقا
که خادمی تو خود یک مقام اشرافی ست
به شوق سعی و صفا عازم خراسان کن
به گرد کوی تو گشتن چه خوب طوافی ست
کنون که بند دل من به دست صیاد است
بریدنش نبود سخت، رشته الیافی ست
از آن جهت که همه در پی زر و سیم اند
گمان کنم که جهان یک دکان صرافی ست
اگر ز سینه برون گشته آه دُرد آلود
علاج تیرگی آن گمان کنم صافی ست
به حال و روز دل من تو واقفی آقا
سند نخورده قبولم نما که اوقافی ست
شاعر : جواد کلهر
- سه شنبه
- 23
- آبان
- 1396
- ساعت
- 18:5
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
جواد کلهر
ارسال دیدگاه