دَر زدن دشوار باشد بر گدا اما هنوز
دوست دارم دَر زنم من بارها اما هنوز ...
هستم از روز ازل مست می و میخانه ات
من به عشقت گشتم آنجا مبتلا اما هنوز ...
هر زمان آورده ام بر درگه پاکت پناه
درد را ناگفته کردی تو دوا اما هنوز ...
مرقدی داری که باشد برتر از بیت الحرام
حج مسکین و فقیر و بی نوا اما هنوز ...
آب سقا خانه ات بهتر ز صهبای جنون
خورده ام یک جرعه زان آب بقا اما هنوز ...
صحن گوهرشاد تو برده دل و جان مرا
مرغ جانم بین آن گشته رها اما هنوز ...
بسته بودم رشته ای بر پنجره فولاد تو
تا ببوسم پنجه مشکل گشا اما هنوز ...
آنکه باشد شهپرش جاروی صحن باصفات
آشیان دارد به ایوان طلا اما هنوز ...
این همه ابهام اندر این غزل از بهر چیست
قلب ما با روضه می یابد جلا اما هنوز ...
من تأسی می کنم در گریه بر ابن شبیب
تا بگریم بر شهید کربلا اما هنوز ...
خواهری اما چه خواهر روی تل خاک ها
از حرم تا قتلگه می زد صدا اما هنوز ...
نیزه و شمشیر و صدها حربه جنگی و تیر
پیر مردی داشت در دستش عصا اما هنوز ...
شمر تا فهمید حلقش بوسه گاه مصطفاست
کرد او را ذبح گویا از قفا اما هنوز ...
در برش دریایی از خون بر لبش سوز عطش
بین مقتل می زند او دست و پا اما هنوز ...
زینبش استاده بود و دید او سر را برید
داشت بر لب فاطمه شور و نوا اما هنوز ...
زیر سم مرکب ده نابکار پست و رذل
جسم او شد پایمال اسب ها اما هنوز ...
کهنه پیراهن تلافی کفن را هم نکرد
جسم او را نیست غیر از بوریا اما هنوز ...
شاعر : جواد کلهر
- سه شنبه
- 23
- آبان
- 1396
- ساعت
- 18:9
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
جواد کلهر
ارسال دیدگاه