ای ماه بنی هاشم مادر شده دلتنگت
قربان قد و روی و الحان خوش آهنگت
تو نوکر دربار آن خسرو خوبانی
جانبازی دربارش هرگز نبود ننگت
تو زاده زهرا را خواندی همه دم مولا
تا آنکه رسید آن دم بر دامن او چنگت
مادر که ندید آنجا دست از بدنت افتاد
باور نکند دیگر دشمن بزند سنگت
مشک و سپر و خود و دست و علمت گوید
با خلق جهان نبود عباس سر جنگت
چشم همه دشمن ها از بیم دو چشم تو
از خوف نخوابیده در پاس شباهنگت
در گردش مهر و ماه خورشید بود ثابت
الحق که در این گردش هستی است هماهنگت
تو ذخر حسینی و آرام دل زینب
دشمن نشود نزدیک فرسنگ ز فرسنگت
دیدی که علی اصغر در خیمه شده مدهوش
از داغ لب اصغر شد عرصه دگر تنگت
ای حرمله خون کردی تو دیده سقا را
لعنت به تو و تیر و بر خدعه و نیرنگت
هم ابن شهیدی و هم باب شهیدانی
هرگز نبود شخصی در مرتبه همسنگت
ای ام بنین بودی دلتنگ علمدارت
قربان دل تنگت قربان دل دل تنگت
شاعر : جواد کلهر
- سه شنبه
- 23
- آبان
- 1396
- ساعت
- 19:21
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
جواد کلهر
ارسال دیدگاه