لالا_لالا_لالا_لالایی_لالا_لا
چه سازم من در این ویرونه حالا ؟
شب است و ماه و یه دشتِ خیالی، جون
رباب و آه و یه گهواره خالی!
من از داغِ فراقت بی قرارم، جون
نمیدونم تو امشب، در چه حالی؟
فقط دونم که از دردِ گلویت، جون
دیگه نایی نداری تا بنالی!
علی جون سینه ام گشته پُرِ شیر، جون
دریغا! که گلم جایِ تو خالی!
لالا_لالا_لالا_ماهِ هلالی، جون
هنو در ذهنِ من مونده سؤالی؟
شب است و لاله ی مادر کجایی؟جون
چرا امشب خَموش و بی صدایی؟
نمیدونم درین صحرایِ خاموش، جون
کجا خوابون تو رو امشب بابایی؟
الاهی هیچ گلی تشنه نمیره، جون
به زیرِ خنجر و دشنه نمیره
لالا_لالا_لالا_ماهِ هلالی، جون
امشب شیر دارم و جایِ تو خالی!
لالا_لالا_لالا_لالایی_لالا_لا
بگو مادر چه سازم بی تو حالا
بخواب ای آهویِ زخمیِ صحرا، جون
لالاگویِ تو باشه سنگ و خارا
بخواب ای اصغرِ بی شیرِ مادر، جون
بخواب شاید بشه دردت مدارا
لالا_لالا_لالا_لالایی_لالا_لا
چه سازم من در این ویرونه حالا؟!
شاعر : هستی محرابی
- شنبه
- 11
- آذر
- 1396
- ساعت
- 11:46
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه