هر کجای خاکِ ایران را تو بنهادی قدم
با قدوم خود مزیّن کرده ای خاکِ عجم
از قدمگاهِ تو حتی می شود حاجت گرفت
از زیارت نامه ات صد غرفه در جنّت گرفت
زائرِ آن هشتمینی، برکت ِاین سر زمین
واژه واژه برگِ قرآن روضه ی خُلدِ برین
با خودت اینجا کشاندی آن فراقِ سینه را
آمدی تنها ببینی صورتِ آیینه را
رنجِ راه و غربت و مِحنت کشیدن یک طرف
آخرش روی برادر را ندیدن یک طرف
لحظه های انتظارت در نگاهِ مشهد است
مرحمت کن یا رضا معصومه ات حالش بد است
از غمِ داغت شده آخر رفیقِ اشک و آه
ای دریغا در دلِ او حسرتِ دیدارِ ماه !
شاعر : هستی محرابی
- یکشنبه
- 12
- آذر
- 1396
- ساعت
- 8:4
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه