به آیه آیهی كوثر قسم كه كوثر رفت
امانتِ ثقلینی آن پیمبر رفت
امانتی كه صدف بود و محسنش درّ بود
به ضربِ كینهی دشمن ز پیشِ دلبر رفت
چرا نشست علی و فقط چرا زهرا
در آن زمانهی فتنه به پشت آن در رفت؟
چو امر فاطمه، امر نبی و الله ست
به امر فاطمه حیدر نشست و یاور رفت
به وقت دفن بهارش علی به خود میگفت
خزان شدم به خدا افتخارِ حیدر رفت
شب است و آه علی همنشینِ این چاه است
میان چاه بگوید یگانه همسر رفت
شنید فطرس و افتاد از سماء بر خاك
حسین تا كه به گریه بگفت مادر رفت
- پنج شنبه
- 5
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 10:13
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه