بفرمائید
یک جرعه غزل ناب
لیله القدر من آن زلف چلیپایی توست
مطلعالفجرمنآن دیده شهلایی توست
هجر روی تو مرا هست عذابی لشدید
جنت من همه در غمزهی لیلایی توست
با نگاهی تو مرا میکشی و زنده کنی
میکِشمهرچهمن،ازطلعتزیباییتوست
کاش میشد که به یکباره صدایم بزنی
نای نی از شکرستان اهورایی توست
همهیعشقمنایناستکهیارمباشی
درخیالات، دلم گرم پذیرایی توست
سیر باغات نموده به تحیر دیدم
چشمهاخیرهبهآنقامترعناییتوست
عصرجمعه به تمنای وصالت گشتم
دیدمهرگوشهاینملک زپیداییتوست
مرتضی محمودپور
- جمعه
- 4
- اسفند
- 1396
- ساعت
- 9:47
- نوشته شده توسط
- م مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه