میلادحضرت علی اصغر(ع)
مست سبویم عاشقان لبریز عشقم
در این خماری گوییا پاییز عشقم
روزم سیه گردیده چون شب خیز عشقم
من ذرهام من ذرهی ناچیز عشقم
ناگه گشودم دیده در دستم سبویی
بیآبرو بودم گرفتم آبرویی
ساغر بدستم داده طفلی شیرخواره
بر دستهای کوچکش کردم نظاره
دیدم که این کودک مثال ماهپاره
باب نجات اهل عالم شد هماره
طفلی که پیر و مرشد روحالامین است
گهوارهاش گویا که در عرش برین است
گرچه علیِّ اصغر اما اکبرست این
طومار و مُهر زاده پیغمبرست این
برروی نیزه غرقه خون بیحنجرست این
یک شعبهی جاری شده از کوثرست این
طفل رباب است و ببین آب حیاتش
گردد پناه عالمی خط براتش
این آخرین دریا دل کرببلاییست
این نای نی از حنجر قالوا بلاییست
این کاروان عشق را زنگ رهاییست
با حنجر خونین خود وقف خداییست
حیعلی خیرالعمل یعنی گلویش
شد خون روی صورتش آب وضویش
- دوشنبه
- 6
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 7:55
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه