بفرمائید....یک جرعه غزل ناب
بنشین به روی بام کبوتر که خستهای
آنپیکخوشخبرشدهای که،خجستهای
در راه وصل بودم و آشفته از طریق
دیدم که آمدی و به براهم نشستهای
بارانیم همیشه بهارم شدی و بعد...
تو راه را به چشم سیهگونه بستهای
آوردنت به مصردلم، نرخها شکست
حالم کسادیست تو آن را شکستهای
بستم چو عهد با دل دیوانه خوکنم
از ره رسیدی و همهعهدم گسستهای
- چهارشنبه
- 15
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 12:8
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه