آمدي جانا گلِ رويت دل از عالم ربود
هر نخ از سجادهي مويت دل از عالم ربود
گر چه سجادي ملَك مشغول سجده بر تواند
هر يك از محراب ابرويت دل از عالم ربود
روي ماهت همچو بدري صد جهان را خيره كرد
در دل شبهاي گيسويت دل از عالم ربود
هر نسم از عطرِ تو با مشك و عنبر در ستيز
هر نفس از يك دمِ بويت دل از عالم ربود
اي كه تو سرفصلِ همنامانِ جدّت حيدري
عين و لام و ياي نيكويت دل از عالم ربود
شب شبِ ميلاد تو، مدح تو را گويد حسين
خندههاي آن ثناگويت دل از عالم ربود
من به تصوير بقيعت عشق بازي ميكنم
ذره خاكي از سرِ كويت دل از عالم ربود
- شنبه
- 1
- اردیبهشت
- 1397
- ساعت
- 0:1
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه