#زمینه_احساسی_و_جانسوز_حضرت_رقیه #سلام_الله_علیها_سبک_نوشته
#مناجات_شب_سوم_حضرت_رقیه_س
از ضربِ سیلی بابا، صورتِ من کبوده
کاشکی اون شب رقیه، در آغوشِ تو بوده
دلتنگم از فراقت، اشکِ چشامو ببین
دردِ یتیمی واسه، سه ساله خیلی زوده
از دردِ دوریِ تو، چه غصه ها که خوردم
عمّه نبود تا حالا، از غمِ تو می مردم
بابا گلِ امیدم، آخه سیرت ندیدم
گوشواره مو ز گوشم، یه ظالمی کشیده
این لاله ی گوشامو، با پنجه هاش دریده
گیسوی نازکم رو، دورِ دَساش پیچیده
پا شو تو آرومم کن، با حلقومِ بریده
از دوریِ تو بابا، دلگیر و دل غمینم
این آرزومه حتی، تو رو تو خواب ببینم
بابا گلِ امیدم ، ای لاله ی شهیدم
مگه خودت نگفتی میای پیشم میمونی
لالاییِ بابا رو، بازم برام میخونی
برات کنه رقیه، یه سر شیرین زبونی
حالا منو بغل کن، با سرو روی خونی
چیزی ازم نمونده، جز مشتِ استخونی
کبودی سرو روم، ردِ غلاف رو بازوم
منم به مثِ مادر، خون میچکه ز پهلوم
باباییِ شهیدم، ببین چه رنگ پریدم
سرِ بخون تپیده، ای هاله ی دل آرام
صبحِ غمِ تو بابا، گشته سیه تر از شامِ
بابا خبر نداری، از تلخی های ایامِ (از ماجرای)
چِها گذشته بر این، آهوی صیدِ در دام
بس پا برهنه رفتم، در بین سنگ و خارا
از جای ردِ پاهام، خون گشته نقشِ صحرا
بابا گلِ شهیدم، ای همه ی امیدم!
#هستی_محرابی
- جمعه
- 28
- اردیبهشت
- 1397
- ساعت
- 17:20
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
رضا بیگی
آگه شعر های مصیبتی و یا نوحه های دیگر دارید برایم ارسال کنید یکشنبه 14 مرداد 1397ساعت : 15:26