درحریمت دعوتم من دست خالی آمدم من
کن نگاهی از کرامت ای خدایا گر بدم من
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثین
ای خدا گر روسیاهم کوله بارم شد گناهم
آمدم بر تو پناهم مستمند یک نگاهم
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثین
جز گنه چیزی ندارم. معصیت شد کوله بارم
ای قرار بی قراران بر تو من امیدوارم
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثین
از گناهان خسته ام من ازهمه بگسسته ام
من میزبان عالمی تو یاد تو بنشسته ام من
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثینای خدای مهربانم. بر تو یارب میهمانم
گر چه بد هستم خدایا از سر کویت مرانم
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثین
روسیاه و بی بهایم از گنه بنما جدایم
بگذر از جرمم خدایا من محب مرتضایم
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثین
- چهارشنبه
- 2
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 1:45
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه