زمزمهی شهادت امیرالمومنین(ع)
بنداول
زینب خونین جگر گشته پرستار تو
تا به سحر دخترت شمع شب تار تو
زخم سرت دیدم و ناله زدم از جگر
به جای مادر شدم شبانه غمخوار تو
زینبم زینبم ای پدر
نام تو بر لبم ای پدر
بنددوم
محاسن غرق خون به جان من زد شرر
کنار بستر ببین نشستهام تا سحر
زخم سرش را خودم به دست خود وا کنم
بدست خود مینهم مرهم زخم دگر
زینبم زینبم ای پدر
نام تو بر لبم ای پدر
بندسوم
زخم سرت دیدم و یاد مدینه کنم
یاد ز ظلم و ستم یاد ز کنیه کنم
از نفس افتاده بود مادر مظلومهام
هر نفسی یاد من ز زخم سینه کنم
زینبم زینبم ای پدر
نام تو بر لبم ای پدر
- سه شنبه
- 15
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 2:33
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه