این روزها که تشنه لبم مثل دلبرم
یاد رباب و قحطیُّ و لبهای اصغرم
سوز عجیب تشنگی ُّو هُرم آفتاب
گهواره و تلذ ّیُّ و شش ماهه ی حرم
گویا صدای العطش از خیمه می رسد
هَل مِن مُعین شده دم لبهای سرورم
افطار روزه دار حرم باز می شود
با تیر حرمله به روی دست دلبرم
لبخند او بلای دل شاه کربلاست
طنّاز ناز کن پدرم ناز می خرم
شاید سرت به نیزه نباشد دم غروب
آماده شد برای تو قبری به خنجرم
یا رب به حلق اصغر و شرمندگیِّ شاه
ما را ببخش حضرت ذو المنِّ و الکرم
ماه مبارک رمضان عید بندگی ست
دیدار دلبر است تمنّای آخرم
حسين ايماني
- پنج شنبه
- 26
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 12:6
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه