شهادت حضرت حمزه(ع)
گریز روضهی قتلگاه
سردار احد به روی خاک افتاده
ای وای که در پیش علی جان داده
زخم تنش از ستارهها افزون است
بالای سرش نبی به سوگ استاده
هر چند رخش چو ماه تابنده شده
مصلح شدنش ز کینهی هنده شده
عریان شد و قلب عالم امکان سوخت
صد داغ به سینهی نبی زنده شده
اندوه غم از روی نبی میریزد
ماتم ز سما سوی نبی میریزد
رنگ از رخ مصطفی پرید از این غم
یعنی محن از کوی نبی میریزد
خواهر به کنار جسم بی سر آمد
یعنی به کنار گل پرپر آمد
پوشیده گلش بود ندید جسمش را
ای وای که با چشم پر اختر آمد
با خار بیابان بدنش پوشیدند
در بین عبا پیکر پاکش دیدند
نگذاشت نبی تا که بیاید خواهر
از دور فقط بوسه ز پیکر چیدند
ای وای تنی به قتلگه افتاده
یعنی که به خاک تیره شه افتاده
یک خواهر و این همه حرامی چهکند
یکباره به خاک تیره مه افتاده
با نیزهای از اسب سپاهش افتاد
بر پیکر صدپاره نگاهش افتاد
رگهای بریده روی دستانش بود
از حنجر خشک وصف آهش افتاد
صد غصه و غم اگر که دیده خواهر
از سوز عطش اگر خمیده خواهر
تنها و غریب بین این صحرا شد
زد بوسه به رگهای بریده خواهر
گودال پر از نیزه و تیر و خنجر
یک پیکر پاره پاره،عریان،بیسر
خولی و سنان و شمر دعوا کردند
از بهر سری جدا شده از پیکر
- دوشنبه
- 4
- تیر
- 1397
- ساعت
- 11:27
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه