وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده اى
آب از هیبت عباسى تو مىلرزد
بى عصا آمدهاى حضرت موسى شده اى
به سجود آمدهاى یا که عمودت زده اند
یا خجالت زدهاى وه که چه زیبا شده اى
یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده اى
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
تویى و ضربه اى و فرق ز هم وا شده اى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
اندکی فکر خودت باش ببین تا شده اى
مانده ام با تن پاشیده ات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شده اى
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پاى چه کسى پا شده اى
تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده اى
شاعر:علی اکبرلطیفیان
- یکشنبه
- 29
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 13:50
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه