#سبک_زمینه
#شهادت_امام_جواد_ع
پریشون مضطر غریب و تنها
رو لبهاش ذکــرِ کجـایـی بابا
نگاهش بارون تو اوج حسرت
نفسهاش داره صـدای غربــت
توی این شهر غریبونه مظلوم
با چــه حالی آقا شده مسموم
ای وای انــگار دلشـوره ی بابا داره
دست به پهلو وقتی ذکرِ زهرا داره
*(یابن الزهرا)۳
رو خاک حجره دلـش آشــوبــه
داره از غصــه رو پاش میکوبه
کویره لبهاش چشاش پر آبه
تنش می لزره چقد بــی تابه
می کشه پا به روی خاک از درد
سوزش زهر وجـودشو پُــر کرد
کنج حجره مثله مولا از پا افتاد
وقت رفتـن یاد دردِ زهــرا افتاد
*(یابن الزهرا)۳
یه بغض سنگین رو سینَش مونده
غمــهِ کــربــلا اونــو ســوزونــده
میخونه روضه با این سن و سال
داره می سوزه بــه یــادِ گـــودال
دم حجره رسونده جون بر لب
یــادِ درد و غـمِ بی بی زینــب
واویــلا از هلهله و آزارِ شـــام
خون دل خورد زینب بینِ بازار شام
*(غریب حسین)۳
محمد حسن بیات لو
روح الله نوروزی
- پنج شنبه
- 18
- مرداد
- 1397
- ساعت
- 0:52
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد حسن بیات لو
ارسال دیدگاه