دردا ز شرنگ سوخت آن بال و پرش
رباعی اول:
دردا ز شرنگ سوخت آن بال و پرش
وز رقص کنیزکان بسی دور و برش
در حجره ی بی کسی همانند حسن (ع)
از زهر جفا شرر فتاد در جگرش
رباعی دوم:
افسوس نبود به شهر بغداد حَشَمش
از زخم جگر نداشت جانی قَدَمش
آن زوجه ی پست ریخت آب روی زمین
چون امّ زبون نداشت شرم از کَرَمش
پ.ن:
وزن: مستفعل فاعلات مستفعل فع
حشم (فرهنگ فارسی معین): (حَ شَ) [ع.] (اِ.) خویشان و بستگان و خدمتگزاران شخص
- سه شنبه
- 23
- مرداد
- 1397
- ساعت
- 10:51
- نوشته شده توسط
- مریم موسوی
- شاعر:
-
مریم موسوی
ارسال دیدگاه