یوسف فاطمه! ای دلبر و دلدار میا
با اشاره به تو گویم ز سر دار، میا
بین هرکوچه زدم دست روی دست، که من
گفتهام کوفه بیایی، ولی ای یار میا
دست این کوفی بی دین چقدر سنگین است
میشود چشم سکینه به خدا تار، میا
اکبرت میشود اینجا علیِ اصغرها
تنش آشفته شود یکصد و ده بار، میا
با تو سر بسته بگویم گل زهرا و علی
میشوی بین دو صد خار گرفتار، میا
به همان مادر بین در و دیوار قسم
تیزی نیزهشان هست چو مسمار، میا
بیم دارم که کسی چنگ به مویت بزند
تا نیفتاده سرت در کف اغیار، میا
وای اگر محرم تو در ملا عام رود
بود اینجا سخن از زینب و بازار، میا
تا که خونی نشده گوش سه ساله، برگرد
ورنه فرداست شود دست به دیوار، میا
شائق
- یکشنبه
- 28
- مرداد
- 1397
- ساعت
- 15:11
- نوشته شده توسط
- میرکمالم
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه