پلان آخر بازیگر نماهنگ است
صدای خنده ی اخنس شروع آهنگ است
درون كادر زمین خورده مرد مظلومی
گریم زخم لبش شاهكار یك سنگ است
لباس های بلند سیاه لشگرها
تمام خونی و چركین و زشت و بدرنگ است
درست مثل همان متن صحنه ی گودال
فرود نیزه و شمشیرها هماهنگ است
میان این همه نقشی كه دست تیر بلاست
جناب دشنه حضورش چقدر پر رنگ است
كسی نهیب زد از پشت صحنه : زود ببر
غروب شد، همه رفتند، وقت ما تنگ است
شاعر:وحید قاسمی
- دوشنبه
- 30
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 16:28
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه