غزل شهادت حضرت مسلم(ع)
تا شنيدم بهر دین مسلم فدا شد ای خدا
باخودم گفتم كه فصل كربلا شد ای خدا
از سر دار الاماره یارِ من، ابن العقیل
بر زمين افتاد و در حقش جفا شد ای خدا
اشك غربت ريخت در آن كوچه هاي بي وفا
همچو بابايم شهيدِ عقده ها شد ای خدا
تشنه لب جان داد و او را آب در كامش نبود
با عطش جان و تنِ او آشنا شد ای خدا
چون شنيدم در ميان خاك ها غلطيده است
سينه ام زد ناله اي و در نوا شد ای خدا
خاك كوفه گشته خاكِ نينواي مسلمم
رأس او از پيكرِ پاكش جدا شد ای خدا
هر كسي در راه آزادي دم از حق مي زند
بايدش اين گونه قربان خدا شد ای خدا
- سه شنبه
- 13
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 19:15
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه