وقت میدان
وقت میدان شده عباس و حسین در صف جنگ
عرصه بر لشکر دشمن شده زین حمله به تنگ
رجز هاشمیان روی لب و حمله ورند
حمله از هر دو طرف بر سپه کوفه برند
مرد میدان نبردند و غیور عربند
هاشمی زادة با غیرت و اصل و نسبند
تیغ حیدر به کف و سوی عدو می تازند
حین یک ضربه خود ، کار دو تا می سازند
شاه عطشان جهان حضرت سلطان عرب
وسط معرکه گردیده مبارز بطلب
ای جانم ، جانانم ، سلطانم ، عطشانم
******
عَبدُودها همه از یورش او پا به فرار
یک تنه تشنه در آورده از این کوفه دمار
فکند روی زمین دست و سر و پای عدو
جوی خونی به زمین گشته روان از پی او
ذوالجناح شاهد رزم پسر فاطمه است
این زبان بسته نگاهش به نگاه همه است
یک برادر به صف میمنه یورش ببرد
دیگری میسره بر تیغ دو پیکر سپرد
پشت هر صف شکن از ضربت او می شکند
لرزه بر حرمله ها با نگهش می فکند
ای جانم ، جانانم ، سلطانم ، عطشانم
******
رجز ساقی لب تشنه شنیدن دارد
رزم سردار حسین ارزش دیدن دارد
مثل حیدر به سر زین فرس جا کرده
در بیابان بلا یک تنه غوغا کرده
هم علمدار حسین باشد و آب آور او
طول عمرش به وفا در همه جا یاور او
بی برادر نخورَد آب و نگوید سخنی
مثل یک روح که نشسته به دو قاب بدنی
کس جلودار ابالفضل دلاور نبوَد
مثل عباس و حسین یار و برادر نبُوَد
ای جانم ، جانانم ، سلطانم ، عطشانم
******
یک سپاهی نتواند که حریفش بشود
پنجه در پنجه دستان شریفش بشود
هر که آید به مقابل ، به نگاه پس برود
ضربه ناخورده هراسان شده واپس برود
مگر از سمت کمینگاه به قفایش بزنند
یا که از زیر فرس ضربه به پایش بزنند
لشکری غرق تحیّر شده رزم آوریش
الامان از غم بی آبی و بی یاوری اش
شرح جنگ آوری و یورش عباس و حسین
سروری گو به کنار الم و شیون و شین
ای جانم ، جانانم ، سلطانم ، عطشانم
******
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:17
- نوشته شده توسط
- محمدرضا سروری
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه