بنفسی انت ابالفضل ای علمدارم
نرو سالار همه رفتن تورو دارم
ابوفاضل
ز جا برخیز تویی پشت و پناه من
به جسم تو شده خیره نگاه من
ابوفاضل
همه اهلِ حرم در انتظار تو
ولی مادر رسیده در کنار تو
ابوفاضل
علمدارم چی شد دست علمگیرت
سپهدارم فدای اون دل شیرت
ابوفاضل
با چه وضعی تو از مرکب زمین خوردی
بمیرم من عمودِ آهنین خوردی
ابوفاضل
بمیرم من تو چشمِت اشکِ خون داری
قمر اما جمالی لاله گون داری
ابوفاضل
تا تو بودی امان در خیمه بر پا بود
تا تو بودی نگات آرومِ دلها بود
ابوفاضل
تا تو رفتی میونِ خیمه غوغا شد
پای دشمن بسوی خیمه ها وا شد
ابوفاضل
تا تو بودی نمیشد معجری پاره
تا تو رفتی امان از گوش و گوشواره
ابوفاضل
- شنبه
- 17
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 21:38
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه