قبولم کن که باشد وقت جنگیدن
شدی تنها ندارم طاقت دیدن
عموجانم
خدا رو شکر که سرباز عمو هستم
سپر سازم به شمشیرِ عدو دستم
عموجانم
نمی خواهم بمانم در حرم دیگر
کنم هدیه بتو جان و سرم دیگر
عموجانم
ترا دیدم به زیر نیزه و دِشنه
غریب و بی کس و تنها و لبِ تشنه
عموجانم
ترا دیدم که با یک لشگری در جنگ
هدف گیرند ترا با تیغ و تیر و سنگ
عموجانم
ترا دیدم که نیزه در دهانت بود
سرِ نیزه پُر از خونِ زبانت بود
عموجانم
هجوم از هر طرف بر جسم و جانت شد
از این هَجمه شکسته استخوانت شد
عموجانم
نمیدانم چکار از من دگر آید
ببالینم یقین دارم پدر آید
عموجانم
خداحافظ ببین جان کندنِ من را
شهیدم من ببین جان دادن من را
عموجانم
- شنبه
- 17
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 21:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه