زیر چوب خیزران ها
زیر چوب خیزران ها مانده زینب
دیده سوی آسمان ها مانده زینب
سوی آن سر بر سنان ها مانده زینب
خیره بر نعش جوان ها مانده زینب
******
در غروب بی کسی ، در اقتدار نیزه ها
رأس هفتاد و دو تا شد اعتبار نیزه ها
ضرب شلاق ستمگر روی دوش کودکان
مانده زینب بی پناه در سایه سار نیزه ها
زیر چوب خیزران ، در سایه های بی کسی
می شود محکم به سینه پایه های بی کسی
آه از این دلتنگی و از غصه های بی دوا
ضربت سیلی گرفته آیه های بی کسی
زیر چوب خیزران ها مانده زینب
******
دیده می دوزد به خورشیدِ نشسته روی نی
ماه زیبایی که از نیمه شکسته روی نی
بر سر طفل صغیری کاز شرار کینه ها
از گلوی پاره پاره دیده بسته روی نی
خون حنجر می چکد از روی نی بر فرق او
تیره گردیده زمین از غرب دل تا شرق او
سینه می سوزد از این داغی که در دریای خون
اشک خونین گشته بر رخساره جای زرق او
زیر چوب خیزران ها مانده زینب
******
یک به یک گل های زهرا روی نی دوزد نگاه
خیره مانده بین چوب خیزران شمس و ماه
با نگاه بر روی آن ها با فغان بیشمار
دم به دم از سینة سوزان برآرد سوز و آه
بر گل روی علی اکبر نگاهی مضطرب
می نماید با تأسف از درونی منقلب
اوج زیبایی شده این بزم حزن و عاطفه
ماه لیلا می درخشد با جبینی منشعب
زیر چوب خیزران ها مانده زینب
******
لایه های غم نشسته بر گل پیشانی اش
داغ هجده سرو هاشم آمده مهمانی اش
بر محمد ، عون و قاسم می کند با غم نگاه
خواهد از ایزد پذیرفته شود قربانی اش
(لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار)
خواند و خواهد که عاشورا بماند پایدار
سروری در موسم غم از دل زینب بگو
واژه های شعر این بانو بماند ماندگار
زیر چوب خیزران ها مانده زینب
******
- یکشنبه
- 18
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:46
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه