متن نوحه :
غم تنهایی بابا
داد از غم تنهایی بابا
بی یار و غریب مانده به صحرا
تنها شده در مسلخ أعدا
او یک تن و دشمنش دو صدها
*******
بابای من و عشق و امیدم
رفت از حرم آن یار وحیدم
لب تشنه تر از تشنه لبان بود
مظلومیتش به دیده دیدم
سرنیزة غم خورده به بالم
از غصة بی کسی بنالم
اشکم به روی گونه چکیده
گریه ندهد دگر مجالم
وای ، از ، گل بی یاور زهرا
تن ها ، شده لب تشنه به صحرا
داد از غم تنهایی بابا
*******
در وقت وداع من و بابا
یکدفعه دلم کَنده شد از جا
افتادم و با گریه گرفتم
در پنجه دوپای ذوالجناح را
راهی به نبرد نا برابر
گردیده حسین وارث حیدر
بر روی فَرس مثل دلیران
پیش نظر خواهر و دختر
وای ، از ، گل بی یاور زهرا
تن ها ، شده لب تشنه به صحرا
داد از غم تنهایی بابا
*******
وای از غم غربت و جدایی
یاران شده اند همه فدایی
تنها شده بابای غریبم
در دیده نمانده آشنایی
از اشک وداع ، گونه بشویَم
غمناله بر این غصه بگویم
در خاطره مانَد به همیشه
گل خندة آخرش به رویَم
وای ، از ، گل بی یاور زهرا
تن ها ، شده لب تشنه به صحرا
داد از غم تنهایی بابا
*******
از سوز عطش که حنجرم سوخت
از داغ عزیزان جگرم سوخت
اما غم تنهایی بابا
ولله که تمام پیکرم سوخت
آخر پدرم تشنه فدا شد
با خنجر کین سرش جدا شد
دیدم که به گود سرخ خونین
صدپاره به خاک غم رها شد
وای ، از ، گل بی یاور زهرا
تن ها ، شده لب تشنه به صحرا
داد از غم تنهایی بابا
*******
از داغ پدر نشانه دارم
آوار عزا به شانه دارم
از گریه اگر بمیرم اینجا
بر ماتم خود بهانه دارم
داد از همه ظلمی که پدر دید
نامردیّ اولاد بشر دید
پرپر زدن یار و برادر
بر روی جگر داغ پسر دید
وای ، از ، گل بی یاور زهرا
تن ها ، شده لب تشنه به صحرا
داد از غم تنهایی بابا
*******
بابا همة عشق حرم بود
نوری به دو چشمان ترم بود
مُردم چو بدیدم سر او را
بر روی سنان در نظرم بود
گو سروری از آهِ سکینه
از دیدة بر راهِ سکینه
از گریة او در غم بابا
از نالة جانکاه سکینه
وای ، از ، گل بی یاور زهرا
تن ها ، شده لب تشنه به صحرا
داد از غم تنهایی بابا
*******
دریافت نسخه چاپی :
- یکشنبه
- 18
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 13:42
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه