زمینه حضرت مسلم ع
بنداول؛
سردارم.به جرم عشق سردارم
حسین جانم.هوای تو به سردارم
ببخش آقا.اگرگفتم بیا کوفه
من ازاین شهر.برای تو خبردارم
خبرداری که آقاجان به مرگت راضی کوفه
وراضی بودبه قتل تو شریح قاضی کوفه
نیاکوفه نیاکوفه که گرم بازی کوفه
کوچه کوچه هرگذر.میرسه بوی خطر
من دعام اینه که از.کوفیاکنی حذر
یا حبیبی یا حسین
بنددوم؛
همینایی.که میگفتن بیاآقا
همیناکه.پای نامه زدن امضا
حالادیگه.توروازیادشون بردن
حالادیگه.شروع کردن به استهزا
توی کوفه برات جانیست نیاآقانیابرگرد
نمیشه اینجاروحرف یکیشونم حساب واکرد
که أشباه الرجالند کوفیای فاسق و نامرد
بغض من شکسته شد.مثل شیشه ی حباب
دلشوره دارم واسه.طفل کوچیک رباب
بندسوم؛
همین کوفه.چشای من رو دریاکرد
منوشرمنده ی ناموس زهراکرد
همین کوفه.که خیلی بدبامن تاکرد
واسه قتلت.چقدرآشوب و بلوا کرد
تماشاکن سرم رو،رو قناره ها حسین جانم
تنم رو میکشن روخاک سواره هاحسین جانم
زده داغ تو به جونم شراره ها حسین جانم
ای پناه عالمین.یاامیری یاحسین
ذکر آخرم شده.یاحبیبی یاحسین
سبک و شعر : #جعفرخدری
#حضرت_مسلم
#زمینه
- سه شنبه
- 20
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 13:36
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
جعفر خدری
ارسال دیدگاه