چقدشلوغ شده عموجون توی قتله گات
ببین میخوام بیام تابشم سپربلات
نمیتونم دیگه ببینم که بی یاوری
فدای غربت وخشکیوترک لبات
پرآشوبه این قلب زارم عمه
برارفتن ببین بیقرارم عمه
دستای من رو ول کن برم تومیدون
تاکه رودامنش سربزارم عمه
توی خیمه بمونم واسه چی حالا
نمیبینی عموموروخاک صحرا
تک وتنها وسط لشکراعدا
(بمیرم برای توعموحسین جان)
توکه برای من هم عموبودی هم بابا
میخوام یه لحظه هم نبینم توروغرق آه
دلم آتیش گرفت وقتی که با چشام دیدم
باصورت افتادی عموازروی ذوالجناح
نمیزارم یه موازسرتوکم شه
اهل خیمه نصیبش غموماتم شه
مگه من مرده باشم بشی توبی سر
اومدم که جداواسه تودستم شه
مثل مادرت شدم شکسته سینه
میدونم بابام حسن داره میبینه
توی آغوش توجون دادن شیرینه
(بمیرم برای توعموحسین جان)
طاقت بیارالان میرسه یتیم حسن
میخوام که غرق خون شه برای توجون من
من ازخدامه که شبیه علی اکبرت
سرم جداشه واربا اربا شه این بدن
تیرونیزه میباره شبیه بارون
توی گودال راه افتاده موجی ازخون
دیدی که موندم آخربه پای قولم
دیگه به پوست شده دست من آویزون
دیگه راه نفس من شده بسته
یکی بانیزه سرمنو شکسته
همونیکه خیلی بی حیاهوپسته
(بمیرم برای توعموحسین جان)
- سه شنبه
- 20
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 21:0
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مصطفی اسماعیلی
ارسال دیدگاه