• جمعه 2 آذر 03


حضرت رقیه س -(عمه جون سینه ام خسته ی درده!)

848

‍ "شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها"

عمه جون سینه ام خسته ی درده
قصه ی کربلا آه چه سرده
بگم از صحنه ی تلخِ اسیری
تا بدونی عدوم با من چه کرده

عمه جونم ببین دلم کبابه
قصه ی این سفر برام سرابه
سرا پا وجودم در اضطرابه
حال و روزم ببین چقد خرابه

وقتی خنجرش رو عدو میگیره
رقیَت ترسِ او میخواد بمیره
با دو دستش داره گیسو میگیره
با دو پاهاش منو نشونه میره

بس ز داغِ پدر آزرده بودم
ناقه می رفت و من افتاده بودم
اون شب از قافله جا مونده بودم
اینو من توی گوشت خونده بودم

امشب این جاده ها چه بی گریزه
تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه
عمه جون کفِ پام داره میسوزه
داره از تاولاشم خون میریزه

هر چه خاره امشب جلوی پامه
هر چه آهه امشب توی نگامه
هر چه بغضه امشب توی صدامه
هر چه اشکه امشب توی چشامه

بغضِ این سینه که آروم نمیشه
عمه جون راش چرا تموم نمیشه؟
بگو عمه منو سرِ بابا کو؟
چرا از روی نی معلوم نمیشه؟

تیغِ این جاده ها ز خیزرونه
پای کوچک من هم ناتوُنه
چقد این ساربون نا مهربونه
بگید این ناقه رو آروم برونه!

#هستی_محرابی

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • هستی محرابیه

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران