#واحد حضرت #قاسم بن الحسن علیه السلام
سر بند یا فاطمه بستم
شیر افکنه ضربه ی شصتم
شاگرد رزم اباالفضلم
من قاسم بن الحسن هستم
تو کربلام تا که جای بابا جنگ جمل بر پا کنم جای مدینه
طوفان شده باز تو سینه ی من خون تموم این سپاه پای مدینه
من لشگر خون خدام
غیرت می باره از چشام
خون علی ی تو رگام
من مجتبای کربلام
آه ای عمو من کمین خوردم
زخم جگر روی زین خوردم
برس به فریاد سربازت
از روی مرکب زمین خوردم
تا که نفس هست بیا کنارم تا روی ماهت رو دم آخر ببینم
اما عمو جون طاقت ندارم نمی تونم تو رو با چشم تر ببینم
ببین چقد زیبا شدم
چه خوش قد و بالا شدم
بگو ازت رضا شدم
من مجتبای کربلام
- چهارشنبه
- 21
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 13:1
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه